ملورینملورین، تا این لحظه: 4 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

ملورین نامه

تابستان 1398؛ اول مردادماه؛ پا به دنیا گذاشتم و ملورین نامه روزهای زندگیمه...

به به

صبحتون به خیر ...... امروز یک تجربه ی جدید دارم..... یه مزه ی جدید با یک وسیله ی جدید.... وای چه هیجانیه...... این چی بود دیگه؟؟؟؟!!!!!! نمیخواااااااام..... شیر خوشمزه تره..... اصلا خودم خوشمزه ترم.....   ...
5 دی 1398

من و دوستم

یه دوست جدید وارد زندگیم شده به اسم ململ خانم... وووووی ململ کوش؟؟؟؟..... ململ.... ململ.... کجا رفتی؟؟؟.... بیا پیشم دوستم.... یه اتفاقات جدیدی داره میفته...... تصمیم گرفتم حرکت کنم.... همه ی تلاشم رو میکنم.... باید ململ رو پیدا کنم.... خسته شدم..... یکمی انگشت بخورم ؛ انرژی بگیرم.... حالا ادامه بدم.... ای بابا کوشی؟؟؟.... کجا بودی دوستم.... هورا که پیدات کردم.... دیگه از پیشم نرو.....   پ.ن: اگه دور خودتونم بگردید موفق میشید. ...
1 دی 1398

پنج ماهگی

یک... دو.... سه... چهار... بعله؛ پنج .... یه مشت کامله که دنیا اومدم.... یه مشت خوشمزه و آبدار..... اووووووم....... دارم به عدد جادویی نزدیک میشم.... وزنم 6900 گرم و قامتم 65 سانتیمتر شده... . . . پ.ن: الان که مشتم کامل شده و بزرگ شدم دیگه نمیتونم آروم بمونم تا مامانم ثبتم کنه..... ........حالت موهام  و کج و کولگی دایره نتیجه ی تلاشای خودمه...... ...
1 دی 1398
1